جدول جو
جدول جو

معنی ذریه

ذریه((ذُ رِّ یُِ))
نسل فرزندان، مفرد ذراری و ذریات، ذریت
تصویری از ذریه
تصویر ذریه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ذریه

ذریه

ذریه
نسل. پشت. فرزندان. پدران و فرزندان. نسل آدمی و پری. نسل مردمان و جِن ّ. فرزند. فرزندان و فرزندزادگان، یستوی فیه الواحد و الجمع. ج، ذُرّیّات. ذَراری:
طعنه چه زنی مرمرا بدان کم
از خانه براندند اهل عصیان
زیرا که براندند مصطفی را
ذریۀ شیطان از اهل و اوطان.
ناصرخسرو.
و صاحب معالم التنزیل گوید یقع الذریه علی الاَّباء کما یقع علی الأولاد، زنان. رجوع به ذریت شود
لغت نامه دهخدا

ذمیه

ذمیه
مونث ذمی بد گویان گروهی که علی ع را خدا می دانستند و به محمد ص بد می گفتند که او را آشکار نگردانده (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار