جدول جو
جدول جو

معنی ذات الریه

ذات الریه((تُ رّ یِ))
عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیله میکربی به نام پنوموکوک
تصویری از ذات الریه
تصویر ذات الریه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ذات الریه

ذات الریه

ذات الریه
التهاب و آماس در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس، درد و ورم که بر اثر سرماخوردگی در ریه پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار

ذات الریه

ذات الریه
درد و ورم و چرکی که بر اثر سرماخوردگی شدید و آنفولانزا در ریه پیدا می شود، ورم شش، سینه پَهلو، پنومونی
ذات الریه
فرهنگ فارسی عمید

ذات الریه

ذات الریه
درد شُش. (مهذب الاسماء). آماس شش. التهاب و آماسی در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد پزشکان ورمی است در جگر سفید، چنانکه در بحر الجواهر گفته و در آقسرائی گوید: نزد پزشگان ورمی است در جگر سفید، چنانکه در بحر الجواهر گفته و در آقسرائی گوید: ورمی است حارّ در ریه - انتهی. و صاحب ذخیره گوید: ذات الریه، آماس شش را گویند.
و داود انطاکی گوید: ورم الرئه و تسمی ذات الرئه و هو ورم جرمها خاصهً و اسبابه احدالأخلاط و البخارات من الأعلی ان تقدم صداع او ذبحه و الاّ فمن غیره. و علاماته، الوجع و ضیق النفس و العطش والحمی والنفث الکثیر، ان کانت المادّه رطبهً و خفهالحمی والناخس ان کانت بارده و الاّ العکس. و اما حمرهالوجنه و السعال و الانتصاب فواجب فی الکل - انتهی. و آن بیماری باشد که جرم ریه ملتهب گردد و از میکربی خاص تولد کندو علاج نزدیک به بُرءِالساعۀ آن پنی سیلین است که بنوی خداوند رحمان با کشف آن بر بندگان خود رحمت فرمود، ذات الریۀ حادّ یا سواره، نوعی از ذات الریه است شدیدتر و سریعالاَّثارتر از ذات الریۀ عادی، ذات الریه الجنبی یا ذات الریه و الجنب، تورم و التهاب حجاب مستطبتن و ریه، ذات الریۀ قِطَعی. که ورم و التهاب در قطعات باشد
لغت نامه دهخدا

ذات الرایه

ذات الرایه
زنی می فروش که بر در خانه خویش رایت یا رایتها افراشته بود نشانۀ می فروشی خویش را. و او را ذات الرایات نیز نامند. (المرصع)
لغت نامه دهخدا

ذات البین

ذات البین
سودا داد و ستد، میانجی، جاور (حال) جاتک میانه دوکس یا جماعت دو جانبه: (باب بیستم - در اصلاح ذات البین و صله رحم)
فرهنگ لغت هوشیار

ذات البین

ذات البین
میان دو تن یا دو گروه، آنچه میان دو یا چند تن باشد از خوبی یا بدی، دوجانبه، دوجانبی، مشترک میان دو تن یا دو گروه، حالت و حقیقت رابطۀ دو تن یا دو دسته
ذات البین
فرهنگ فارسی عمید