جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دیرمدار

دیرمدار

دیرمدار
کندگرد: درم دیرمدار، که بسهولت از دستی بدستی نشود. که خرج کردن آن دشوار باشد. (یادداشت مؤلف) :
دشنام دهی باز دهندت ز پی آنک
دشنام مثل چون درم دیرمدار است.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

بیرقدار

بیرقدار
کسی که بیرق در دست گیرد و پیشاپیش گروهی یا لشکری حرکت کند علمدار
بیرقدار
فرهنگ لغت هوشیار

دین دار

دین دار
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
دین دار
فرهنگ فارسی عمید