جدول جو
جدول جو

معنی دید زدن

دید زدن((زَ دَ))
تخمین زدن قیمت چیزی، برآورد کردن حاصل زراعت، چشم چرانی
تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دید زدن

دید زدن

دید زدن
برآورد کردن حاصل زراعت یا چیز دیگر
تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
دید زدن
فرهنگ فارسی عمید

دید زدن

دید زدن
برآورد کردن. تخمین کردن قیمت چیزی یا حاصل و وزن زراعت و جز آن را چنانکه مثلاً گویند میوه امساله را ده خروار دید زده اند حرز. خرص کردن. تخمین کردن چنانکه خرج بنایی که ساختن آن خواهند. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دود زدن

دود زدن
دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد
دود زدن
فرهنگ فارسی عمید