جدول جو
جدول جو

معنی دهان دره

دهان دره((~. دَ رِ))
گشودن دهان به سبب غلبه خواب یا خماری یا تنبلی، خمیازه
تصویری از دهان دره
تصویر دهان دره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دهان دره

دهان دره

دهان دره
گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی، خمیازه
دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار

دهان دره

دهان دره
دهن دره، خمیازه، دَم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بی خوابی یا خواب آلودگی، دهن دره
دهان دره
فرهنگ فارسی عمید

دهان دره

دهان دره
دهن دره. فنجا. بیاستو. هاک. باسک. پاسک. فاژ. خامیازه. خامیاز. ثوباء. تثاؤب. ثأب. بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. (یادداشت مؤلف). خروق. خمیازه. (از منتهی الارب). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی. (برهان) (لغت فرس اسدی). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. (آنندراج). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

نهان دره

نهان دره
نهانخانه (یک روز چار بار برد اسبم از گله روزدگر اروس وقماش ازنهاندره) (پور بهای جامی. جها)
فرهنگ لغت هوشیار

نهان دره

نهان دره
نهانخانه. (آنندراج) (برهان قاطع) گنجینه. مخزن. (از برهان). نهندره. (جهانگیری) (رشیدی). رجوع به نهانخانه شود:
یک روز چارپا برد و اسپم از کله
روز دگر اروس و قماش از نهاندره.
پوربهای جامی (از جهانگیری).
، خانه زیرزمینی. (برهان قاطع). رجوع به نهانخانه و نیز رجوع به نهندره شود
لغت نامه دهخدا

دهن دره

دهن دره
گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی، خمیازه
دهن دره
فرهنگ لغت هوشیار

دهن دره

دهن دره
خمیازه، دَم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بی خوابی یا خواب آلودگی، دهن دره
دهن دره
فرهنگ فارسی عمید