دهن دره. فنجا. بیاستو. هاک. باسک. پاسک. فاژ. خامیازه. خامیاز. ثوباء. تثاؤب. ثأب. بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. (یادداشت مؤلف). خروق. خمیازه. (از منتهی الارب). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی. (برهان) (لغت فرس اسدی). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. (آنندراج). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود
نهانخانه. (آنندراج) (برهان قاطع) گنجینه. مخزن. (از برهان). نهندره. (جهانگیری) (رشیدی). رجوع به نهانخانه شود: یک روز چارپا برد و اسپم از کله روز دگر اروس و قماش از نهاندره. پوربهای جامی (از جهانگیری). ، خانه زیرزمینی. (برهان قاطع). رجوع به نهانخانه و نیز رجوع به نهندره شود