جدول جو
جدول جو

معنی دوتخمه

دوتخمه((~. تُ مِ))
هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد، مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس، دو تیره، حرامزاده، خشوک
تصویری از دوتخمه
تصویر دوتخمه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دوتخمه

دوتخمه

دوتخمه
ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد، آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد، یَکدِش، دُورَگ، اَکدَش، دُورَگِه
دوتخمه
فرهنگ فارسی عمید

دوتخمه

دوتخمه
خشوک و حرامزاده. (ناظم الاطباء) ، مولودی که پدر آن سیاه و مادر آن سپید بود و بالعکس، هر حیوان و نباتی که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. (ناظم الاطباء). اکدش. اسب دوتخمه. دورگه. که پدر عربی و مادر ترکمانی دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دو تخته

دو تخته
هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد، مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس دو تیره، حرامزده خشوک
فرهنگ لغت هوشیار

سرتخمه

سرتخمه
جد. نیا. مؤسس خاندان. اساس. پایه: چون اردشیر بابک سرتخمۀ ساسانیان برخاست او را شاهنشاه گفتند. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا

دراخمه

دراخمه
درهم. درخم. دراخما کلمه یونانی بلهجۀ لاتینی دراخما. واحد وزن و پول در میان یونانیان قدیم. وزن آن در نواحی مختلف متفاوت بود. ولی بجهت اعتبار تجارتی آتن ازقرن پنجم قبل از میلاد به بعد دراخمۀ آتن اهمیتی بمراتب بیش از بقیه یافت. دراخمۀ وزن قریب 4/36 گرم وزن داشت. دراخمه پول سکۀ سیمین بود به وزن کمی بیش از چهار گرم. درهم مأخوذ از دراخمه است. واحد پول در یونان کنونی نیز دراخمه نام دارد. (از دائره المعارف فارسی). درهم معرب دراخمه است. (النقود العربیه ص 88)
لغت نامه دهخدا

دونیمه

دونیمه
دو نیم. دو نصف. به دو نصف تقسیم شده (یادداشت مؤلف) :
هر آن که چون قلمت سر به حکم برننهد
دو نیمه باد سرش تا به سینه همچو قلم.
سعدی.
- دونیمه شدن، دو نیم شدن. نصف شدن: دو نیمه شد آن کوه پولادسنج. نظامی. انجزاع، دو نیمه شدن رسن. (منتهی الارب). رجوع به ترکیب دو نیم شدن در ذیل دو نیم شود.
- دو نیمه کردن، دو نیم کردن. نصف کردن. (یادداشت مؤلف) :
راست گفتش دو نیمه خواهد کرد
لاله ای را به برگ نیلوفر.
فرخی.
حسام دین که به هیجا حسام قاطع او
کند دو نیمه عدو را ز فرق تا به میان
چنان دو نیمه کند خصم راکه نیم از نیم
به ذره ای بپذیرد زیادت و نقصان.
سوزنی.
دو نیمه کنم عمر با یکدلی
که از نیم جنسی نشان می دهد.
خاقانی.
تشطیر، دو نیمه کردن مال را. (منتهی الارب). رجوع به ترکیب دو نیم کردن در ذیل دو نیم شود.
- به دونیمه دل، هراسان و بیمناک:
همه موبدان سرفکنده نگون
به دونیمه دل دیدگان پر ز خون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

دولخجه

دولخجه
گروهۀ ریسمان. (ناظم الاطباء) ، نام مرغی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا