معنی دوانیدن دوانیدن((دَ دَ)) کسی یا جانوری را به دویدن واداشتن، اسب را به تاخت درآوردن، بیرون کردن تصویر دوانیدن فرهنگ فارسی معین
دوشانیدن دوشانیدن دوشیدن، بیرون آوردن شیر از پستان گاو یا گوسفند و مانند آن ها با دست، شیر از پستان بیرون کشیدن، دوختن فرهنگ فارسی عمید
دوسانیدن دوسانیدن چسبانیدن، چیزی را با چسب به چیز دیگر چسباندن، برای مِثال بر آن صورت چو صنعت کرد لختی / بدوسانید بر ساق درختی (نظامی۲ - ۱۳۴)، خود را به کسی وابستن یا چسباندن فرهنگ فارسی عمید
نوانیدن نوانیدن حرکت دادن، جنبانیدن، خرامانیدن، لرزانیدن، بناله درآوردن، جنبیدن، به خود، تنیدن فرهنگ لغت هوشیار