جدول جو
جدول جو

معنی دو پهلو

دو پهلو((دُ. پَ))
کنایه از دارای دو مفهوم متفاوت
تصویری از دو پهلو
تصویر دو پهلو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دو پهلو

دوپهلو

دوپهلو
دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو، کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه. سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ: کلام ذووجهین، عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است. (یادداشت مؤلف) ، توأم. (یادداشت مؤلف) :
با دیوابوالمظفر کسبه به حق و داد
سیب دونیم کرده و گوز دوپهلوی
تو گنده مغز شعری و وی گنده مغز شرع
باوی به گنده مغزی همچون ترازوی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

یک پهلو

یک پهلو
لجوج، سرسخت و خودرای، یک دنده، قرارگرفته بر روی یک پهلوی خود مثلاً او یک پهلو خوابیده بود
یک پهلو
فرهنگ فارسی عمید

گاو پهلو

گاو پهلو
آنچه شکلش بصورت پهلوی گاو بر آمده باشد (ک) : ... و چون با روی شهر بطرف خراسان گاو پهلو نبود شش برج دیگر ساخته بر آن طرف بنهاد بعوض گاو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار

هم پهلو

هم پهلو
قرین نظیر، مجاور کنار: وهم آنجایگاه هم پهلوی هارون الرشید دفن کردند، همپایه
فرهنگ لغت هوشیار

یک پهلو

یک پهلو
لجوج ستهنده یک دنده، دراز کشیدن و قرار گرفتن بر روی یک از پهلوها
یک پهلو
فرهنگ لغت هوشیار