پارسی تازی گشته دندش سخن به آهستگی که دیگران در نیابند دندیدن لندیدن (گویش شیرازی) با خود سخن نرم گفتن، صدای مگس و زنبور، سخن آهسته و زیر لبی که فهمیده نشود
آهسته سخن کردن زیر لب باشد، آن را دندش نیز گویند و دندیدن مصدر آن است. (آنندراج). سخن آهستۀ زیرلبی. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) : تیزی که بانگ رعد بم و زیر آن بود در زیر لب چه دندنۀ ناتوان کند. کمال اسماعیل (از آنندراج). رجوع به دندنه شود
بانگ کردن مگس، در جایی آمد و شد کردن مرد، سخن گفتن به آواز خفی که به فهم نیاید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخن گفتن چنانکه شنوند و درنیابند. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از مجمل اللغه)