معنی دندان نهادن دندان نهادن((~. نَ دَ)) قبول کردن، رغبت نمودن، طمع بستن تصویر دندان نهادن فرهنگ فارسی معین
دندان نهادن دندان نهادن گذاشتن دندان مصنوعی در دهان، کنایه است از قبول کردن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان) ، رغبت نمودن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طمع به چیزی بستن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان) ، مجهز ساختن. کارگر کردن: وز فم الحوت نهادی دندان بر سر ترکش ترکان اسد. خاقانی لغت نامه دهخدا
دندان نمودن دندان نمودن ترسیدن، ترسانیدن، عاجز شدن، زاری کردن، خوشحال گردیدن، خنده کردن، تهدید کردن فرهنگ لغت هوشیار
دندان نمودن دندان نمودن ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن فرهنگ فارسی عمید