معنی دماثت - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دماثت
دماثت
- دماثت
- نرمی و همواری هر چیز. (غیاث) ، نرم خویی. (غیاث) (یادداشت مؤلف).
- دماثت خلق، خوشخویی. نرم خویی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دماثه
- دماثه
- نرم خویی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- دماثه الاخلاق، نرم خویی. (یادداشت مؤلف).
، نرمی و همواری هر چیز. (آنندراج). و رجوع به دماثت شود
لغت نامه دهخدا
دماثه
- دماثه
- نرم خو گردیدن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، نرمی کردن. (یادداشت مؤلف). نرم شدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
دماثر
- دماثر
- زمین نرم، شتر بسیارگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به دمثر شود
لغت نامه دهخدا