شکم باره، چلاس کنایه از چشم چران کنایه از هرزه، ولگرد قاقُم، جانوری گوشت خوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دُم دراز و پوست نرمِ زرد یا قهوه ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می کنند
پوست خشک. ریم خشک بر روی ریش. چرک خشک که بر روی ریشی یا خستگی بندد. یک ورقه ریم خشک شده بر سر ریش یا خستگی. پوست خشک بر روی جراحت پدیدآمده. قشری از ریم خشکیده یا قریب به خشکیده که بر روی قرحه یا جراحت پدید آید. ریم زفت و خشک شده بر روی قرحه یا جراحتی، و با فعل بستن صرف شود. کُتُرمه. خشک ریشه. (یادداشت مرحوم دهخدا). - دله بستن، پوست خشک بر روی جراحت بستن. ریم خشک بر روی ریش بستن. خشک ریشه آوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)