جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دلنگ

دلنگ

دلنگ
آویخته، آویزان، آونگ، خوشۀ خرما، بندی که از چوب و علف و شاخه های درخت جلوی آب درست کنند
دلنگ
فرهنگ فارسی عمید

دلنگ

دلنگ
بندی باشد که از چوب و علف و خاک و گل در پیش آب بندند. (از برهان). بند آب. (شرفنامۀ منیری) ، ژوبین، و آن نیزه ای باشد کوتاه که سنان آن دو پره نیز می باشد و به جانب خصم اندازند. (از برهان). حربه ای است چون نیزۀ کوچک که آنرا شل گویند. (آنندراج) (از جهانگیری) ، غلاف خوشۀ خرما. (الفاظ الادویه). غلاف خوشۀ خرما و آنچه شاخ خرما بر آن باشد. (برهان). آنچه شاخ خرما بر او باشد. (شرفنامۀ منیری). آنرا دشنگ نیز گویند. (از آنندراج) ، دست افزار چاه کنان که آنرا میتین خوانند. (از برهان). آلتی است آهنین دراز که آنرا میتین نیز گویند. (از شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا

آلنگ

آلنگ
گودیی که در اطراف قلعه بهنگام محاصره حفرکنند مورچال، دیواری که برای حفظ سپاه کشند سنگر، جمعی از سپاهیان و دیگران که دراطراف یا درون قلعه برای تسخیر آن جای جای گمارند
فرهنگ لغت هوشیار