جدول جو
جدول جو

معنی دلفین

دلفین
نوعی پستاندار دریایی بزرگ و بسیار باهوش، یکی از صورت های فلکی شمالی
تصویری از دلفین
تصویر دلفین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دلفین

دلفین

دلفین
یک نوع ماهی بزرگ و پستاندار که درازی بدنش به سه متر می رسد
دلفین
فرهنگ لغت هوشیار

دلفین

دلفین
نوعی ماهی بزرگ پستاندار به طول سه متر و تیره رنگ سری شبیه خوک و دهانی دارای دندان که در اقیانوس هند و مناطق حاره زندگی می کند آن را برای روغنش صید می کنند، خوکِ دَریایی، خوک ماهی
در علم نجوم از صورت های فلکی شمالی، صلیب
دلفین
فرهنگ فارسی عمید

دلفین

دلفین
گیاه یکساله یا دائمی از نوع دلفینیوم با خوشه های مارپیچی دراز از گلهای زیبا. انواع یکسالۀ آنرا معمولا زبان درقفا می گویند و گلهای سفید، قرمز، صورتی یا ارغوانی دارد. نوع دائمی آن معمولا گلهای سفید یا کبود می دهد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

زلفین

زلفین
زُرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زُفرین، زوفرین، زورفین،
کنایه از زلف، گیسو
زلفین
فرهنگ فارسی عمید

زلفین

زلفین
حلقه ای که زنجیر یا چفت را در آن می انداختند، زلف معشوق، زورفین
زلفین
فرهنگ فارسی معین

خلفین

خلفین
بصیغۀ تثنیه، مثنی خِلف. (منتهی الارب) (از تاج العروس). منه: ولدت الشاه خلفین، زاد گوسفند سالی نر و سالی دیگر ماده.
- ذات خلفین، تبر دو سر. (منتهی الارب). ج، ذوات الخلفین
لغت نامه دهخدا

خلفین

خلفین
بصیغۀ تثنیه مثنی خَلفَ (منتهی الارب).
- ذات الخلفین، تبر دو سر. ج، ذوات الخلفین
لغت نامه دهخدا

الفین

الفین
دو هزار. تثنیۀ اَلف در حالت نصب و جر. اَلفان. اَلفَی:
سال سیصد سرخ می خور سال سیصد زردمی
لعل می الفین شهر والعصیر الفی سنه.
منوچهری، القام حَجَر، خاموش گردانیدن کسی را در گفتگو و مخاصمه. (از اقرب الموارد) ، دویدن اسب در رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج). تاختن شتر در رفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا