جدول جو
جدول جو

معنی دلخوشکنک

دلخوشکنک((دِ خُ کُ نَ))
آن چه که موقتاً مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد
تصویری از دلخوشکنک
تصویر دلخوشکنک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دلخوشکنک

دلخوشکنک

دلخوشکنک
آنچه که موقتا مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد
دلخوشکنک
فرهنگ لغت هوشیار

دلخوش کن

دلخوش کن
مسرورکننده دل. دلخوش کننده. خوش کننده دل. شادکننده دل. آنکه یا آنچه دل را شاد کند:
کیخسرو بی کلاه و بی تخت
دلخوش کن صدهزار بی رخت.
نظامی.
بر وصل بسنده کرد هجران
دلخوش کن جان ستانم اینسان.
نظامی.
ای عالم جان و جان عالم
دلخوش کن آدمی و آدم.
نظامی.
در کوی تو عمریست که از خواری عشق
دلخوش کن کافر و مسلمان مائیم.
یاری یزدی (از صبح گلشن ص 612).
- دل خوشکنک، دل خوش کن. در تداول عامیانه، مایۀدل خوش کردن. ناچیزی که بدان خرسندی نادانی خواهند، یا خرسند کردن خواهند بدان نادانی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنچه که موقتاً مایۀ دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد. رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود
لغت نامه دهخدا