معنی دلباخته - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دلباخته
دلباخته
- دلباخته
- خاطرخواه، دلبسته، دلشده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مجذوب، مجنون، مفتون، واله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درباخته
- درباخته
- باخته. از دست داده:
گویند رفیقانم در عشق چه سرداری
گویم که سری دارم درباخته در پایی.
سعدی.
رجوع به درباختن شود
لغت نامه دهخدا
دل باخته
- دل باخته
- عاشق صادق. (آنندراج). شیدا. شیفته، ترسو و هراسناک و جبان. رجوع به دل باختن شود
لغت نامه دهخدا
دلسوخته
- دلسوخته
- غمگین اندوهناک مغموم، مصیبت رسیده آزرده، مظلوم ستمدیده
فرهنگ لغت هوشیار