شخصی را گویند که چارضرب زده باشد و یعنی ریش و بروت و مژه و ابرو را در هم تراشیده باشد. (برهان) (آنندراج). و در اینصورت زدن به معنی دور کردن و بریدن خواهد بود. (آنندراج)
چهارضرب زدن، یعنی ستردن موی ریش و بروت و ابرو و مژه. و اینجا زدن معنی بریدن دارد یا چنانکه در ریش معمول است بسیار کوتاه کردن است اما نه چنانکه در تراشیدن. رجوع به دک زده شود
زده دل. بی میل پس از متمایل بودن: منم که دل زده از چیدن گل بوسم لب گزیده تراود ز باغ افسوسم. طالب آملی (از آنندراج). - دل زده شدن از چیزی، بی میل گشتن بدان. سر خوردن از آن: پیش از این بود نگاه تو به یکدل محتاج این زمان دل زده زین جنس فراوان شده ای. صائب (ازآنندراج)
لب زده. که لب بدان زده باشند. که نفس بدان دمیده باشد: دم زدۀ سگ، که لب بر آن زده باشد. با دهان آلوده کرده باشد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به دم زدن شود