جدول جو
جدول جو

معنی دعاوی

دعاوی((دَ))
جمع دعوی، ادعاها، مرافعه ها، اسباب، وسایل
تصویری از دعاوی
تصویر دعاوی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دعاوی

دعاوی

دعاوی
دعوی ها، ادعاهای علمی یا هنری، ادعاها، خواستن ها، در فقه و حقوق دادخواهی ها، نزاع ها، خواهانی ها، جمعِ واژۀ دعوی
دعاوی
فرهنگ فارسی عمید

دعاوی

دعاوی
جَمعِ واژۀ دعوی، ولی آنرا به کسر واو (بصورت منقوص) ارجح دانسته اند. (از اقرب الموارد). رجوع به دَعاوی شود
لغت نامه دهخدا

دعاوی

دعاوی
جَمعِ واژۀ دعوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دعوی شود، ادعاها:
گفت هین امروز ای خواهان گاو
مهلتم ده وین دعاوی را مکاو.
مولوی.
، مرافعه ها. تظلم ها. دادخواهی ها: بخصوص دعاوی که تعلق به مال دیوان نداشته خود (دیوان بیگی) متوجه شده، قطع و فصل میداد. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 13).
- دعاوی شرعیه، دعاوی مربوط به امور شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیۀ مردم... میرسید. (تذکره الملوک ص 3).
، اسباب. وسایل
لغت نامه دهخدا

تعاوی

تعاوی
گرد آمدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

دعائی

دعائی
منسوب به دعاء. که نیازمند دعاء است. که احوال او با دعاء استقامت یابد، آسیب دیده از جن و پری.
- دعائی شدن، در تداول زنان، از پری و جن مضرت رسیده شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

دعاوه

دعاوه
اسم است ادعاء را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ادعا. (ناظم الاطباء). رجوع به ادعا و ادعاء شود
لغت نامه دهخدا