جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دشنگی

دشنگی

دشنگی
دنیا و روزگار و عالم سفلی. (برهان). روزگار. (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) :
دشنگی به شوخی و شنگی ّ خویش
ربود آن بت شنگ را از برم.
آغاجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دانگی

دانگی
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
فرهنگ لغت هوشیار

درنگی

درنگی
با استقامت، مقاوم، برای مِثال گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم (فردوسی - ۲/۸۴) ، طولانی، چیره، مسلط، کنایه از سست، درنگ کننده، کاهل، برای مِثال درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی (فردوسی - ۳/۱۷۹)
درنگی
فرهنگ فارسی عمید