جدول جو
جدول جو

معنی دسیسه بازی

دسیسه بازی
دست زدن به دسیسه های گوناگون برای دست یافتن به هدف
تصویری از دسیسه بازی
تصویر دسیسه بازی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دسیسه بازی

دسیسه باز

دسیسه باز
توطئه کننده، توطئه گر، دسیسه چی، دسیسه گر، خدعه گر، دغلباز، فریبکار، مکار، نیرنگ باز
متضاد: صحیح العمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

سیاه بازی

سیاه بازی
گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند، عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری
فرهنگ فارسی معین

سینه بازی

سینه بازی
کنایه از دورنگی چرا که سینۀ باز دورنگ میباشد یعنی سیاه و سفید. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

دسته بازی

دسته بازی
به ترتیب دادن حزب و به کار اجتماعات و احزاب و گروه های مختلف پرداختن
لغت نامه دهخدا