معنی دستمالی دستمالی عمل دست مالیدن به چیزی، استعمال چیزی و مبتذل کردن آن تصویر دستمالی فرهنگ فارسی معین
دستمال دستمال با دست مالیده شده، مجازاً مغلوب دستمال ابریشمی یا یزدی برداشتن: کنایه از شروع به چاپلوسی و تملق کردن فرهنگ فارسی معین
دستمال دستمال تکۀ پارچه که با آن دست و دهان و بینی را پاک می کنند یا چیزی در آن می ببندند و یا برای خشک کردن و پاک کردن جایی به کار می رود فرهنگ فارسی عمید