آلتی که پشت در نصب کنند و برای باز کردن و بستن در، آن را به دست گیرند، تکه ای پارچه که در آشپزخانه به دست گیرند و با آن ظرف غذا را از روی اجاق برمی دارند
آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست. قطعۀ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکمتر که بر وسط درها نهند و دو سر آنرا به در میخ کوب کنند و در را بدان گشایند و بندند. جای گرفتن دست که بر درها و یا هرچه باز و فراز شود تعبیه کنند. - دستگیرۀ خطر، در قطار، آلتی حلقه آسا متصل به مفتولی که سر دیگر آن به آلات بازدارندۀ چرخها از حرکت (ترمز) وصل است و بر طاق واگن تعبیه است و با کشیدن آن بسوی خود قطار از حرکت بازایستد. - دستگیرۀ در، آلت تعبیه شده بر در که در را با آن باز و فراز کنند. - دستگیرۀ دیگ، دو قطعه پارچۀ چندلای بهم دوخته که با بندی به یکدیگر متصل است و هر قطعه را در دستی گیرند و به لبۀ دیگ تکیه دهند تا در برداشتن دیگ از فراز آتش مانع سوختن انگشتان شود. دستمال دیگ. جعاله. - دستگیرۀ کشو، جای گرفتن دست برای گشودن و بستن کشو
گرفتن دست کسی به اعانت. دستیاری. اعانت. کمک. یاری. مددکاری. یاریگری. (شرفنامه). معاونت. مساعدت. معاضدت. مدد. همراهی. امداد. اعانت و یاری (آنندراج) : نومید شده ز دستگیری با ذل یتیمی و اسیری. نظامی. صواب آید روا داری پسندی که وقت دستگیری دست بندی. نظامی. سهلست دستگیری درماندگان و من هر روز ناتوانترم ای دوست دست گیر. سعدی. از ما کاری و کفایتی نمی آید هر گشادی ونجاتی که هست از حضرت شماست... وقت دستگیری است. (انیس الطالبین بخاری). خلاصی اهل اسلام از شر این ظالمان اگر خواهد بود از برکه دعا و درخواست حضرت شما خواهد بود وقت دستگیری است. (انیس الطالبین ص 118). می شوی افتاده تر هرچند برخیزی ز جا تا ز مردم دستگیری ملتمس باشد ترا. صائب. ، (اصطلاح تصوف) راهنمایی پیر ومرشد. ارشاد پیر مرید را. هدایت. ارشاد. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، عمل گرفتار کردن دشمن یا جانی یا دزد و مانند ایشان
دستگیر، و آن چوبی است که دو سر آن گرد باشد و آن را رنگ کنند و میان دو سر جای دست گذارند و بجهت بازی بدست اطفال دهند تا بجنبانند و صدا کند، کنایه از ریش، کنایه از ذکر. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)