جدول جو
جدول جو

معنی دست انداز

دست انداز((~. اَ))
رقص کننده، کسی که از فرط شادی دست افشانی می کند
تصویری از دست انداز
تصویر دست انداز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دست انداز

دست انداز

دست انداز
آنچه که دست روی آن گذارند محل گذاشتن دست مانند دسته صندلی نیمکت و غیره، بر آمدگی و فرو رفتگی های جاده وخیابان ناهمواری ها و پستی و بلندی راه، رقاص، شناور، کیسه بر، ظالم، تیر انداز، کسی که بدیگری پهلو زند، شخصی که مسند بگستراند، تعدی تجاوز، غارت تاراج دست اندازی تصرف بیجا تعدی و تجاوز به مال و جان کسی دست درازی تطاول
فرهنگ لغت هوشیار

دست انداز

دست انداز
چیزی که دست روی آن بگذارند و جای گذاشتن دست باشد، مثل دستۀ صندلی و نیمکت و امثال آن ها، برجستگی و ناهمواری در سطح جاده، آنکه به چیزی دست بیندازد، دست اندازنده
دست انداز
فرهنگ فارسی عمید

دست اندازی

دست اندازی
تجاوز. غارت. تاراج. تطاول. تصرف بیجا. تعدی. تجاوز به مال و جان کسی. دست درازی.
- دست اندازی کردن، تجاوز کردن. تعدی کردن
لغت نامه دهخدا