جدول جو
جدول جو

معنی دست افشار

دست افشار((~. اَ))
میوه ای که با دست بفشارند و آبش را بگیرند، زر خالص
تصویری از دست افشار
تصویر دست افشار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دست افشار

دست افشار

دست افشار
آنچه که بوسیله دست افشارند میوه ای که با دست عصاره آنرا بگیرند: آب لیموی دست افشار، لایق افشاردن: زر دست افشار
فرهنگ لغت هوشیار

دست افشار

دست افشار
آنچه با دست فشرده شود، میوه ای که با دست بفشارند و آبش را بگیرند، ویژگی آب میوه ای که با فشار دست گرفته شده باشد مثلاً آب لیموی دست افشار
دست افشار
فرهنگ فارسی عمید

دست افشار

دست افشار
دست افشارده. مشت افشار. آنچه که بوسیلۀ دست افشارند. میوه ای که با دست عصارۀ آنرا گیرند. آنچه که نه با پای یا آلتی آب بگیرند بلکه با دست گیرند: آب لیموی دست افشار. آبغورۀ دست افشار. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، در عربی بصورت دستفشار بکار رفته به معنی عسل نیکوی به دست فشرده. حجاج به عامل خود در فارس چنین نوشته است: ابعث لی من عسل خلار من النحل الابکار من الدستفشار الذی لم تمسه النار. (از ذیل اقرب الموارد از تاج) ، لایق افشاردن: زر دست افشار. چیزی نرم که بزور دست افشرده شود چون طلای دست افشار و زر مشت افشار که خسروپرویز از آن ترنجی ساخته بود و این مشهورتر است ودر اشعار استادان، سیم دست افشار و یاقوت دست افشار وسیب دست افشار نیز آمده است. (آنندراج) :
ملک را زر دست افشار در مشت
کز افشردن برون میشد از انگشت.
نظامی.
اگرچه خسرو دارد طلای دست افشار
تصرف دل شیرین به دست کوهکن است.
صائب (از آنندراج).
ز بس که مغز مرا کرده عشق دست افشار
خمیرمایۀ دیوانگی شد آخر کار.
حکیم زلالی (از آنندراج).
به مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش.
داراب بیگ جویا (از آنندراج).
ترنج سیم دست افشار خسرو
انار سینۀ شیرین وشان کو.
ظهوری (از آنندراج).
فشارم لای می کارم همین است
طلای دست افشارم همین است.
دانش (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا

دست افشان

دست افشان
در حال رقصیدن و نشاط نمودن، رقص رقاصی، تخمی که بدست افشانده شود بذری که با دست پاشیده شود
فرهنگ لغت هوشیار

دست افزار

دست افزار
افزاری که در دست گیرند و بدان کار انجام دهند ابزار دست آلت
دست افزار
فرهنگ لغت هوشیار

دست افشان

دست افشان
در حال رقص و نشاط و دست افشاندن، ویژگی بذر یا تخمی که با دست بر زمین افشانده شود
دست افشان
فرهنگ فارسی عمید