جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دژبرو

دژبرو

دژبرو
اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، روتُرش، تُندرو، عَبّاس، تیموک، عابِس، گِرِه پیشانی، مُتَرَبِّد، سَخت رو، عَبوس، تُرش رو، زوش، اَخم رو، بَداُغُر، تُرش روی، بَداَخم
بدخو، بدخلق، خشمگین، برای مِثال یکی دژبرویی ست پرخاشخر / کزاو هست شیر ژیان را حذر (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
دژبرو
فرهنگ فارسی عمید

دژبرو

دژبرو
مُرَکَّب اَز: دژ + برو، مخفف ابرو، گره بر ابرو زننده. (برهان)، بدخوی. زشت خوی. روی ترش کننده و عبوس کننده. (ناظم الاطباء) ، خشمگین. قهرآلود. (برهان) بدخشم. (آنندراج)، خشم آلود. غضبناک:
یکی دژبرویست پرخاشخر
کز او هست شیر ژیان را حذر.
ابوشکوربلخی
لغت نامه دهخدا

دژ برو

دژ برو
بد خو زشت خوی گره بر ابرو زننده، خشم آلود غضبناک قهر آلود
دژ برو
فرهنگ لغت هوشیار

دژبر

دژبر
مخفف دژبراز. دژبرو. خشمناک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز سرما و آوای دیو و هزبر
ز مار بپر واژدهای دژبر.
اسدی
لغت نامه دهخدا