دژآلوده. سهمگین. خشمگین. قهرآلود. (برهان). خشمگین و غضبناک: یکی شیر دژآلود است در جنگ که دارد از مصاف شیر نر ننگ. خسروانی. ثَرمله، دژآلودخوردن، یعنی بی ادب و پریشان خوردن. (از مجمل اللغه) (از منتهی الارب) ، تندخوی. (ناظم الاطباء). بدخو. تندخلق
کلمه غیر موصول، به معنی حیف و دریغ و افسوس. (از برهان) (از ناظم الاطباء). دریغ و حسرت. (شرفنامۀ منیری) ظلم و بی انصافی و زور و ستم و زبردستی. (ناظم الاطباء)