جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دژآباد

دژآباد

دژآباد
به بدی و زشتی برآمده، خشم آلود، برای مِثال اگر شیر دژآبادش ببیند / چو سگ اندر پس زانو نشیند (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۶)، بدخو، زشت خو، سهمگین
دژآباد
فرهنگ فارسی عمید

درآباد

درآباد
ده از دهستان ایزدموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 18هزارگزی باختر اردبیل و 10هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به تبریز. کوهستانی، معتدل، و بر حسب سرشماری 1335 دارای 200 تن سکنه است. آب از رود آغ امام. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

دزآباد

دزآباد
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان، شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی خاور زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 191 تن سکنه. آب آن از رود کر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

دژاباد

دژاباد
سهمگین و خشم آلود. (برهان). خشم آلود. (شرفنامۀ منیری). خشمگین. غضبان. دژآگام. دژآگامه. دژآگاه. دژآگه:
اگر شیر دژابادش ببیند
چو سگ اندر پس زانو نشیند.
بهرامی
لغت نامه دهخدا

دیوباد

دیوباد
گردباد، باد شدید که هوا را تیره و تار کند، کنایه از اسب یا شتر تندرو
دیوباد
فرهنگ فارسی عمید