جدول جو
جدول جو

معنی درگیر شدن

درگیر شدن((~. شُ دَ))
دچار شدن، شروع شدن جنگ
تصویری از درگیر شدن
تصویر درگیر شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با درگیر شدن

درگیر شدن

درگیر شدن
گرفتار شدن، آغاز شدن زد و خورد، افروخته شدن آتش جنگ و نبرد
درگیر شدن
فرهنگ فارسی عمید

درگیر شدن

درگیر شدن
گرفتار شدن. دچار آمدن. دچار خوردن. برخورد کردن. مواجه شدن. در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است، شروع شدن. درگرفتن. آغازیدن: درگیر شدن جنگ بین المللی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مؤثر افتادن. اثر کردن:
دیده تا بستم خیال آن پری تسخیر شد
تا به گل این درگرفتم صحبتم درگیر شد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
- درگیر شدن دعا (نفرین) ، مستجاب شدن آن. برآورده شدن دعایا نفرین. مستجاب گشتن. روا شدن دعا یا نفرین. برآمدن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

در گیر شدن

در گیر شدن
گرفتار شدن، مشغول شدن، شروع شدن جنگ آغاز گشتن نبرد
در گیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار