جدول جو
جدول جو

معنی درک

درک((دَ رَ))
نهایت عمق و گودی چیزی مانند ته دریا، قعر جهنم و غیره
تصویری از درک
تصویر درک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با درک

درک

درک
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
فرهنگ لغت هوشیار

درک

درک
یکی از طبقات جهنم، نهایت گودی و قعر چیزی، مثل ته دریا، ته دوزخ، آنچه بعد از چیزی پدید آید، سند و مدرکی که پس از فروش ملک در دست کس دیگر پیدا شود و به موجب آن ادعای مالکیت کند
درک
فرهنگ فارسی عمید