جدول جو
جدول جو

معنی دربا

دربا((دَ))
ضرورت، نیازمندی، سزاواری، شایستگی، دربایست
تصویری از دربا
تصویر دربا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دربا

دربا

دربا
دربای. دروایست و ضروری و مایحتاج. (برهان). چیزی را گویند که به آن احتیاج باشد وآنرا دربایست نیز گویند. (جهانگیری). ضروریات. لوازم. ناگزیر. ناگذران. بایسته. و رجوع به دربای شود.
- درباتر، لازم تر. الزم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دریا

دریا
دریا، نام فرزند علاالدین عماد شاه، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است
دریا
فرهنگ نامهای ایرانی

درنا

درنا
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
درنا
فرهنگ نامهای ایرانی