جدول جو
جدول جو

معنی در سرآمدن

در سرآمدن((دَ سَ مَ دَ))
سقوط کردن، دچار دردسر شدن
تصویری از در سرآمدن
تصویر در سرآمدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با در سرآمدن

در سر آمدن

در سر آمدن
از سر به زمین افتادن. لغزیدن بطرف زمین. در اصطلاح امروز، سکندری رفتن. (فرهنگ لغات و اصطلاحات مثنوی). کب. به سر درآمدن:
گفت من بسیار میافتم برو
در گریوه وْ راه و در بازار و کو
خاصه از بالای کُه تا زیر کوه
در سر آیم هر زمانی از شکوه
در سر آیم هر دم وزانو زنم
پوز و زانو زآن خطا پرخون کنم.
مولوی
لغت نامه دهخدا

بر سر آمدن

بر سر آمدن
غلبه یافتن پیروز شدن، زیادتی یافتن رجحان یافتن
بر سر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

بر سر آمدن

بر سر آمدن
برتری یافتن، پیروزی یافتن، غلبه یافتن، افزونی یافتن
بر سر آمدن
فرهنگ فارسی عمید

بر سر آمدن

بر سر آمدن
غلبه یافتن، پیروز شدن، به پایان رسیدن، برتری یافتن
بر سر آمدن
فرهنگ فارسی معین

در آمدن

در آمدن
داخل شدن درون رفتن، بیرون آمدن (از اضداد)، رسیدن، ظاهر شدن، روییدن سبز شدن، واقع شدن
فرهنگ لغت هوشیار