جدول جو
جدول جو

معنی دایناسور

دایناسور((سُ))
هر یک از خزندگان خشکی دوران اولیه به طول یک تا سی متر که برخی گوشت خوار و برخی گیاه خوار بوده اند و نسل شان در طول تکامل حیات منقرض گشته است
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دایناسور

دایناسور

دایناسور
هر یک از جانوران غول پیکر گوشت خوار یا علف خوار به طول یک تا سی متر که در دوران دوم زمین شناسی بر روی زمین زندگی می کردند
فرهنگ فارسی عمید

داناسر

داناسر
عاقِل، دانا، خِرَدمَند، راد، خِرَدوَر، بِخرَد، فَروهیدِه، مُتِفَکِّر، فَرزان، مُتَدَبِّر، پیردِل، لَبیب، فَرزانِه، نیکورای، خِرَدومَند، حَصیف، اَریب، خِرَدپیشِه، صاحِب خِرَدبرای مِثال نه جنگی سواری نه بخشنده ای / نه داناسری گر درخشنده ای (فردوسی - ۸/۳۵)
داناسر
فرهنگ فارسی عمید

دانسور

دانسور
دوستدار رقص. رقصنده. رقاص. که رقاصی پیشه دارد
لغت نامه دهخدا

داناسر

داناسر
خردمند:
وزان مرز داناسری را بجست
که آن پهلوانی بخواند درست.
فردوسی.
نه جنگی سواری نه بخشنده ای
نه داناسری یا درخشنده ای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا