معنی دانه دانه کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی دانه دانه کردن
- دانه دانه کردن
- کنایه از پراکنده کردن
تصویر دانه دانه کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دانه دانه کردن
خانه خانه کردن
- خانه خانه کردن
- بشکل خانه خانه درآوردن. صاحب خانه های متعدد کردن:
ما چو زنبوریم و قالبها چو موم
خانه خانه کرده قالب را چو موم.
مولوی
لغت نامه دهخدا
دانه دانه شدن
- دانه دانه شدن
- دانه ها از یکدیگر جدا شدن، به دانه ها و تاها و اعداد واحد تجزیه شدن. متفرق شدن به اعداد واحد. یکی یکی شدن، پراکنده و پاشان شدن
لغت نامه دهخدا