جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داموز

داموز

داموز
سبدی بزرگ که دو چوب بر دو طرف آن ببندند و بدان سرگین و مانند آن کشند سله سبد زنبر، پاروب بزرگ برف روبی
فرهنگ لغت هوشیار

داموز

داموز
سله و سبدی باشد بزرگ که دو چوب بر دوطرف آن بندند و بدان سرگین و مثال آن کشند. (برهان). صاحب انجمن آرا گوید: اما در سامی داموز بضم میم وسکون واو دیده شده است. (انجمن آرا) (آنندراج). وَذوذ. (یادداشت مؤلف). داموزه. سبد خاشاک. (شعوری)
لغت نامه دهخدا

راموز

راموز
نمونه
اصل چیزی
دَریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، قُلزُم، بَحر، داما، زُو، یَم، ژُو
راموز
فرهنگ فارسی عمید