جدول جو
جدول جو

معنی داغان کردن

داغان کردن((کَ دَ))
متفرق کردن، پریشان ساختن، خرد کردن، درب و، خرد و پریشان کردن
تصویری از داغان کردن
تصویر داغان کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با داغان کردن

داغان کردن

داغان کردن
متلاشی کردن. از هم پاشیدن. از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را، پراکندن. متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را
لغت نامه دهخدا

داغون کردن

داغون کردن
داغان کردن. از هم پاشیدن. متلاشی کردن. تارومار کردن. متفرق و پریشان کردن. رجوع به داغان کردن شود
لغت نامه دهخدا