جدول جو
جدول جو

معنی داستان سرایی

داستان سرایی((سَ))
قصه گویی، افسانه پردازی
تصویری از داستان سرایی
تصویر داستان سرایی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با داستان سرایی

داستانسرایی

داستانسرایی
عمل و شغل داستانسرا، داستانگویی قصه گویی افسانه سرایی
داستانسرایی
فرهنگ لغت هوشیار

داستان سرا

داستان سرا
کسی که داستان بگوید یا بنویسد، داستان گو، قصه گو، افسانه سرای
داستان سرا
فرهنگ فارسی عمید

داستان سرا

داستان سرا
داستان سرای. سامر. قصه گوی. افسانه سرای
لغت نامه دهخدا

دستان سرای

دستان سرای
دستان سرا. دستان سراینده. نغمه سرا. سرودخوان. نغمه خوان:
بهر شاخ کافور بر جای جای
بسی مرغ دیدند دستان سرای.
اسدی.
بسی چشمه آب روان جای جای
بهر گوشه مرغان دستان سرای.
اسدی.
تو گفتی دوصد بربط چنگ پای
به یک رو شدستند دستان سرای.
اسدی.
که از پاسخ مرد دستان سرای
فروماند سرگشته لختی بجای.
نظامی
لغت نامه دهخدا