جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داربست

داربست

داربست
چوب بندی، چوب بست، چوب هایی که زیر درخت انگور برپا کنند و شاخه های تاک را روی آن بیندازند، داربند
داربست
فرهنگ فارسی عمید

داربست

داربست
داربند. چفتی که تاک و کدو بر آن اندازند تا پهن شود و خوشه ها بدان آویزند. (آنندراج) ، چوبی چند که معماران بالای آن نشسته، کار میکنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

داربست

داربست
دهی از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لار. چهل و دوهزارگزی جنوب باختر بستک. دامنۀ شمالی کوه داربست. گرمسیر و مالاریائی است و سکنۀ آن 270 تن است. آب آنجا از باران. محصول آن خرما. دیمی. شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

خاربست

خاربست
دیواری کوتاه که از خار و خاشاک بدور مزرعه و باغ سازند خاربند خارچین
فرهنگ لغت هوشیار

خاربست

خاربست
پَرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود، خاربَند، خارچین، فُلغُند، کَپَر، چَپَر، برای مِثال به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو - ۴۱۲)
خاربست
فرهنگ فارسی عمید

باربست

باربست
بار بستن:
کنون کاوفتادت ز غفلت بدست
طریقی نداردبجر باربست.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا