رئیس عدالتخانه، دادک و مرکب از داد فارسی به معنی عدل و بک ترکی، ظاهراً مخفف بیوک، به معنی رئیس و سر و گویا قاضی عرفی بوده در زمان سلاجقه و پیش از آنان: دادبک از رای او دست ستم بندکرد زانکه همی رای او حکمت نابست و پند گر زره پند او داد دهد دادبک چوزه ز بن برکند شهپر بر بازو پند. سوزنی. رجوع به دادک شود
حبشی بن آلتونتاق یا امیر داد حبشی بن آلتونتاق، حاکم خراسان از جانب سلطان برکیارق. وی پس از آنکه سلطان سنجر از جانب برادر خود محمد برخراسان بجانشینی وی امارت یافت با سنجر به جنگ برخاست و در بوژگان کشته شد. نیز رجوع به امیرداد شود
لقب نجم الدین از درویشان نقشبندی مرید خواجه بهاالدین نقشبند: حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه توجه به مولانا نجم الدین دادرک کوفینی کردند. (انیس الطالبین ص 78 نسخۀ خطی مؤلف). تا حضرت خواجه از مولانا دادرک عفو فرمودند... و در خدمت ایشان مولانا دادرک بود... خواجه مولانا دادرک را با بعضی از درویشان فرمودند که بطرف آن خانه بروید. (انیس الطالبین ص 78). خواجه مولانا دادرک را گفتند اگر تو ابتدا این را قبول میکردی حکمت بسیار بر تو ظاهر میشد مولانا دادرک قوی نادم شد. (انیس الطالبین ص 79). ما را درویشی است در بخارا مولانا نجم الدین دادرک نام، او را طلب نمائیم تا فردا نماز پیشین را بیاید. (انیس الطالبین ص 139)