جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خیلاء

خیلاء

خیلاء
تکبر. بزرگ منشی. (یادداشت مؤلف). یقال: اختال الرجل و به خیلاء و خیلاء، یعنی خرامید آن مرد با کبر و بزرگ منشی. (منتهی الارب) (از تاج العروس). تکبر: چون در هر دوری و قرنی بندگان را بطر نعمت و نخوت ثروت و خیلاء رفاهیت از قیام به التزام اوامر باری جلت قدرته و علت کلمته بالغمی آمده ست. (جهانگشای جوینی). و ملوک و اشراف اطراف از خیلاء کبریا و بطر عظمت و جبروت بر ذروۀ اوج العظمه. (جهانگشای جوینی) ، پندار. خیال
لغت نامه دهخدا

خیلاء

خیلاء
زن خالدار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

خدلاء

خدلاء
زن پرگوشت اعضاء و باریک استخوان. (از منتهی الارب). ج، خدول
لغت نامه دهخدا

ایلاء

ایلاء
نزدیک نمودن، (از ’ول ی’) (منتهی الارب)، نزدیک گرداندن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)، نزدیک کردن و نزدیک شدن، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خطلاء

خطلاء
مؤنث اخطل. (منتهی الارب) (از لسان العرب). ج، خُطُل، گوسفند پهن گوش، گوش سست. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، زن درشت اندام درازپستان. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خُطُل
لغت نامه دهخدا

خیلان

خیلان
جَمعِ واژۀ خال، (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا