معنی خوص - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خوص
خوص
- خوص
- برگ خرما، (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)، برگ خرما بافته شده یا غیربافته، (یادداشت مؤلف)، برگ درخت مقل و نارجیل و امثال که دراز و باریک باشد، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، برگ کاکااو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خوص
- خوص
- فرورفتن چشم به مغاک. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا