جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خوست

خوست

خوست
جزیره و خشکی میان دریا، راه کوفته شده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خوست

خوست
مانده. خسته. آزرده. مالیده. فرسوده. فرسوده شده. (ناظم الاطباء).
- پای خوست، زمین یاچیزی که در زیر پای کوفته شده باشد. لگدمال شده.
- چنگالخوست، هر چیزی را گویند که در هم مالیده باشند
لغت نامه دهخدا

خوست

خوست
ناحیتی از نواحی اندرابه بطخارستان و از اعمال بلخ، آنرا یک قصبه و چهاردرۀ سبز و خرم و پردرخت است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا