جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خنگ

خنگ

خنگ
کودن، کم عقل، بی شعور
ویژگی هر چیز سفید به ویژه اسب، برای مِثال یکی مادیان تیز بگذشت خنگ / برش چون بر شیر و کوتاه لنگ (فردوسی - ۱/۳۳۵)، اسب سفید
خنگ
فرهنگ فارسی عمید

خنگ

خنگ
گوشه. زاویه، عاشقی سخت، عاشق زار بیخود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خنگ

خنگ
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. با 924 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و میوۀ باغ است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

خنگ

خنگ
تباهی. فساد، بدنفسی. بدذاتی، محرومی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا