جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خنصر

خنصر

خنصر
انگشت کوچک دست یا پا، کِلیک، اَنگُشت کِهین، کابلِج، اَنگُشتَک، اَنگُشت خِنصِر، کالوج
خنصر
فرهنگ فارسی عمید

خنصر

خنصر
انگشت خرد که کالوج باشد و چلک و کابلیج نیز گویند. (ناظم الاطباء). خردک. کالوچ. کلیک. انگشت کهین. انگشت پنجم. انگشت کوچک. انگشت کوچکه. (یادداشت بخط مؤلف). انگشت میانه، انگشت خرد پا. (مؤنث است). (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خناصره
لغت نامه دهخدا

بنصر

بنصر
بنیام انگشت چهارم از سوی شست پرده 15 از زبانزدهای خنیا (موسیقی)
بنصر
فرهنگ لغت هوشیار

خنجر

خنجر
دشنه، چاقوی کلان، سلاحی نوکدار و برنده، نوعی از کارد یا شمشیر
خنجر
فرهنگ لغت هوشیار