جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خنس

خنس

خنس
آهوان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، گاوان، جای آهوان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

خنس

خنس
جَمعِ واژۀ ’اخنس’ و ’خنساء’. (منتهی الارب) (از تاج العروس) اقرب الموارد). رجوع به ’اخنس’ و ’خنساء’ شود
لغت نامه دهخدا

خنس

خنس
سپس رفتگی بینی از روی با اندک بلندی سر آن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (ازلسان العرب) ، از عیوب اسب که در فوق دومنخرۀ او فرورفتگی دیده میشود و بر اثر آن اسب نفسش تنگ میشود و نمی تواند بدود. (صبح الاعشی ج 2 ص 25)
لغت نامه دهخدا

خنس

خنس
سپس ماندن. یقال: خنس عنه خنساً و خنوساً، سپس کردن و گذشتن از آن. یقال: خنس زیداً، گرفتن نر انگشت. یقال: خنس الابهام، غایب کردن دیگری را. یقال: خنس بفلان. منه الحدیث: یخرج عنق من النار فتخنس بالجبارین فی النار، ای تدخلهم و تغیبهم فیها، غایب گردیدن. پنهان شدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا