جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خمیص

خمیص

خمیص
باریک شکم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خماص. منه: خمیص الحشاء
لغت نامه دهخدا

خبیص

خبیص
افروشه آفروشه و دانند که آفروشه نان است باری مجاملتی در میانه بماند گونه ای خوراک از خرما و روغن
فرهنگ لغت هوشیار

خمیل

خمیل
خوراک نرم، ابر انبوه، تا کلکینه (خیمه مخملی)، آبچین، درختناک
خمیل
فرهنگ لغت هوشیار

خمیس

خمیس
برجیس شید (پنجشنبه)، پنج کوهه سپاهی را گویند که پنج گروهان دارد. پنجشنبه، لشکر (چه شامل پنج فرقه است)، جمع اخمسا واخمسه
فرهنگ لغت هوشیار