معنی خلطه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خلطه
خلطه
- خلطه
- آمیزش. معاشرت. اختلاط با مردم. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خلفه
- خلفه
- نواستن (بی اشتهایی گویش گیلکی) آبکشی، ناسازی، پیاپیی، شکم روش، گند دهانی آکیدن (عیب داشتن)، نادانی، گولی، دلشدگی
فرهنگ لغت هوشیار
خلعه
- خلعه
- تنپوش دادن، فرجامه تنپوش، گزیده داراک جامه دوخته که بزرگی بکسی بخشد، جمع خلع
فرهنگ لغت هوشیار