معنی خلس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خلس
خلس
- خلس
- زنان سپیدی که سپیدی آنها بسیاهی آمیخته باشد. جَمعِ واژۀ خلساء. (منتهی الارب). یقال: هن نساء خلس
لغت نامه دهخدا
خلس
- خلس
- گیاه خشک که گیاه تر از بن آن رسته بهم آمیخته باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
خلس
- خلس
- ربودن چیزی را. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا