جدول جو
جدول جو

معنی خشک آخر

خشک آخر((~. خُ))
کنایه از کسی که چیزی نداشته باشد
تصویری از خشک آخر
تصویر خشک آخر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با خشک آخر

خشک آخور

خشک آخور
آخوری که در آن کاه و جو نباشد، کنایه از زندگی فاقد چیزی برای خوردن
خشک آخور
فرهنگ فارسی عمید

اشک آور

اشک آور
آنچه باعث گریه یا ریزش اشک می شود مثلاً گاز اشک آور
اشک آور
فرهنگ فارسی عمید

اشک آور

اشک آور
ماده یا حالتی که سبب گریه و اشک ریزی شود.
- گاز اشک آور، گازیست که در جنگها یا اعتصابات داخلی بکار برند. رجوع به گاز شود
لغت نامه دهخدا

خشک خار

خشک خار
خار خشک، آهنی که در بیابان در راه دشمن ریزند تا مانع از عبور سوار و پیاده گردد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خشک بور

خشک بور
دهی است از دهستان نشتا شهرستان شهسوار، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و یک هزارگزی جنوب شوسۀ شهسوار به چالوس. محصول آن برنج و شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). در کتاب استرآباد و مازندران رابینو قسمت انگلیسی این نام ’خشک بر’ آمده است. رجوع به خشک بر شود
لغت نامه دهخدا

خشک آمار

خشک آمار
به معنی خشک آمار است که مرض استسقاء باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) ، تتبع و استقصا و تفحص و تجسس و استفسار حساب و استیفاء. (برهان قاطع) :
از فراوانی که خشکامار کرد
زان نهانی مر مرا بیدار کرد.
رودکی.
، جهد کردن. الحاح کردن. اصرار نمودن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خشم آور

خشم آور
عصبانی کننده. غضبناک کننده. خشم آمیز. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رشک آور

رشک آور
رشک آورنده. حسود و رشک برنده. (ناظم الاطباء). به معنی حسود است. (از شعوری ج 2 ورق 5). رشکور. رشکین. (یادداشت مؤلف) ، گاهی به معنی غیور و باتعصب آید. (از شعوری ج 2 ورق 5)
لغت نامه دهخدا