معنی خریش
خریش
((خَ))
خراش
تصویر خریش
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خریش
خریش
خریش
خراشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
خریش
خریش
خراش، خراشیدگی، ریشخند
فرهنگ فارسی عمید
خریش
خریش
ریشخند، استهزا
فرهنگ فارسی معین
خریش
خریش
پادشاه، بزرگ، کدخدا، کدبانوی خانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خروش
خروش
فریاد، بانگ
فرهنگ نامهای ایرانی
خروش
خروش
اعتراض، طغیان
فرهنگ واژه فارسی سره
خیرش
خیرش
قیام
فرهنگ واژه فارسی سره
اریش
اریش
عاقل، زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
خراش
خراش
خدشه
فرهنگ واژه فارسی سره