سوزاندن خرقه. ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا بعلامت شکر خرقۀ خود را می سوزاندند. (یادداشت بخط مؤلف). - خرقه سوختن چشم، تمام خشک شدن چشم یا کاسه خشک شدن آن یا سپیدی آن خشک شدن. (یادداشت بخط مؤلف) : ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر بدرآورد و بشکرانه بسوخت. حافظ
پیوندکردن. (از آنندراج). وصله بر جامه زدن: چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق روز دگر بامداد رقعه بر آن دوختن. سعدی. هم رقعه دوختن به و الزام کنج صبر کز بهر جامه رقعه برخواجگان نبشت. سعدی. دو صد رقعه بالای هم دوخته. چو حراق خود در میان سوخته. سعدی (بوستان)